ایستـــگـاه

امام علی (ع): بهترین دانش‌ها، دانشى است که تو را اصلاح کند./ منتخب میزان الحکمة: ۴۰۴

ایستـــگـاه

امام علی (ع): بهترین دانش‌ها، دانشى است که تو را اصلاح کند./ منتخب میزان الحکمة: ۴۰۴

ایستـــگـاه

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
هرکس یک مساله شرعی از احادیث ما پیرامون حلال و حرام و مسائل دینی اش را بیاموزد
خدای تعالی هزار گناه او را بیامرزد
و شهری از طلا به وسعت دنیا برایش در بهشت بنا کند
و به عدد هر موئی که در بدنش قرار دارد برایش حج مقبول می نویسند.

(بحارالانوار(ط-بیروت)، ج۱،ص ۲۱۴ )

--------------------------------
امام على علیه ‏السلام :
اى مؤمن! به تحقیق این دانش و ادب بهاى جان توست
پس
در آموختن آن دو بکوش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود بر قیمت و قَدْرت افزوده می ‏شود ؛
زیرا
با دانش به پروردگارت راه می ‏یابى
و با ادب به پروردگارت خویش خدمتى می ‏کنى
و با ادب در خدمت‏گزارى، بنده، سزاوار دوستى و نزدیکى به او می شود .
پس
این نصیحت را بپذیر تا از عذاب بِرَهى.

(بحار الانوار(ط-بیروت)،ج1،ص180)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی یاران امام حسین» ثبت شده است




0001_0.jpgعبدالله ابن یَقطُر حِمیری:

عبدالله اهل مدینه و از قبیله حمیر و یمنی الاصل می‌باشد. مادرش‌ام قیس ابن ذریح، پرستار امام حسن و امام حسین علیه السلام بوده است. (۱) وی (عبدالله ابن یقطر حمیری) از یاران رسول اکرم (ص) به شمار می‌آمد ونقش سفیر را در حماسه امام حسین (ع) ایفا کرد. هنگامی که مسلم بن عقیل (ع) از مردم کوفه بیعت گرفت، نامه‌ای را خدمت امام فرستاد وآن حضرت را به عزیمت به سوی کوفه ترغیب کرد. امام نیز در مکّه پاسخی به این نامه نوشت وآن را به عبدالله بن یقطرداده تا به کوفه ببرد. عبدالله در منطقه قادسیه، توسّط حصین بن تمیم دستگیر شده وبه نزد عبید الله بن زیاد فرستاده شد. او در بازجویی مقاومت کرد وچیزی نگفت. عبیدالله ابن زیاد به او گفت: بالای دارالاماره برو و به درغگو پسر دروغگو لعنت بفرست. او بالای دارالاماره رفت و گفت:‌ای مردم! من فرستاده حسین ابن فاطمه بنت رسول الله هستم تا او را علیه پسر مرجانه و پسر سمیه آن حرامزاده پسر حرامزاده یاری کنم. درآن حال ابن‌زیاد دستور داد عبدالله را از بالای قصر به زمین پرتاب کنند. استخوان‌های عبدالله شکسته شد. او هنوز رمقی جان در تن داشت که عبدالملک بن عمیر لخمی که قاضی و فقیه کوفه بود، سر رسید و او را با کارد سر برید. (۲)
هنگامیکه خبر شهادت عبدالله به امام حسین (ع) رسید، امام خطبه‌ای ایراد کرده و فرمود‌ای مردم طرفداران ما، ما را‌‌ رها کردند و مسلم، هانی، قیس بن مسهر و عبدالله بن یقطر کشته شدند، در این هنگام امام روی به همراهان کرده و در ادامه دادن راه آنان را آزاد گذاشت. [بسیاری از افراد که بنا بر امیال و خواسته‌ای دنیوی همراه امام شده بودند، رفته و تنها کسانی که از مدینه همراه امام بودند ماندند. (۳)


منابع:
۱- ابـصـار العـین، ص ۹۳
۲- الارشاد، ج ۲، ص ۷۱
۳- تاریخ‏ الطبری، ج‏۵، ص۳۹۸

  • حسن

vpmmvaub3m6wjw12u9i9.jpg
مسلم ابن عقیل (علیه السلام):
وی فرزند عقیل، عموزاده و صحابی گرانقدر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و نوه ابوطالب، پدر گرامی علی علیه‌السلام، و کنیه‌اش ابوداود بود. مادرش از زنان آزاد نَبْط و از خاندان «فرزندا» به شمار می‌رفت. و احتمالًا نژادی ایرانی داشت. (۱) مسلم بن عقیل پس از ورود به دوران جوانی با رقیه و به قولی‌ام الکثوم دختر امیر مومنان علی علیه‌السلام، پیوند زناشویی بست. (۲) در دوران خلافت حضرت علی علیه‌السلام در جنگ صفین حضور داشت و همراه امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام و عبدالله بن جعفر در می‌منه سپاه با دشمن به نبرد پرداخت. همچنین در روزگار امامت امام حسن علیه‌السلام از یاران با وفا و بر جسته آن حضرت به شمار می‌رفت. وی پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام همراه امام حسین علیه‌السلام رهسپار مکه شد. (۳)
نامه‌های فراوان و فرستادگان مردم کوفه، امام حسین علیه‌السلام را بر آن داشت که برای اطمینان بیشتر کسی را به کوفه بفرستد تا درباره دعوت کوفیان تحقیق کند. از این رو مسلم را فرا خواند و در نامه‌ای برای مردم کوفه چنین نوشت: «من برادر، پسرعمو و مطمئن‌ترین فرد خانواده‌ام را به سوی شما فرستادم و به وی دستور دادم تا نظر برگزیدگان و خردمندان شما را برای من بنویسد. پس، با پسر عموی من بیعت کنید و او را تنها نگذارید». سپس نامه را به مسلم داد و فرمود: «من تو را به کوفه می‌فرستم، خداوند هر آنچه را که مورد رضا و علاقه اوست برای تو مقدّر خواهد کرد و من امیدوارم که با تو در مرتبه شهدا قرار گیریم، پس بر تقدیر پروردگار خشنود باش.» نیز فرمود: «هر‌گاه به کوفه رسیدی نزد مطمئن‌ترین فرد منزل کن، از خاندان ابوسفیان بر حذر باش و مردم را به اطاعت من فرا خوان. اگر مردم را بر بیعت با من ثابت قدم یافتی بی‌درنگ مرا آگاه ساز تا طبق آن عمل کنم. در غیر این صورت با سرعت باز گرد.» همچنین او را به تقوا، مدارا با مردم و کتمان مأموریت خود سفارش فرمود. پس او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند و یکدیگر را وداع گفتند. (۴) مسلم بن عقیل در نیمه ماه رمضان سال ۶۰ هجری مخفیانه به سمت مدینه حرکت کرد. قیس بن مسهر صیداوی، عبدالرحمان بن الکدن ارحبی و عمارة بن عبید سلولی نیز او را در این سفر همراهی می‌کردند. با انتشار خبر ورود مسلم به کوفه، رفت و آمد شیعیان به خانه ابن مسیب آغاز گردید مردم به دیدار مسلم می‌شتافتند و با او بیعت می‌کردند. وقتی خبر به ابن زیاد رسید، سران شهر را گرد آورد و آنان را با تهدید و تطمیع مطیع خویش ساخت. با ایجاد جو رعب و وحشت و دستگیری‌ها، بیم و هراس بر مردم سایه افکند و مردم از دور مسلم پراکنده شدند. مسلم بن عقیل در کوفه تنها ماند به گونه‌ای که از هجده هزار نفر که با او پیمان بستند به هنگام مغرب تنها سی نفر باقی مانند و شب هنگام حتی یک نفر هم باقی نماند. مسلم شب به خانه طوعه رفت و پس از آنکه جایگاه او برای ابن زیاد معلوم شد نیروهایی فرستاد، مسلم از خانه بیرون آمد و در کوچه‌ها و میدان شهر یک تنه با سربازان ابن زیاد جنگید تا آنکه گرفتار شد. او را به قصرابن زیاد بردند. مسلم در آنجا سه وصیت کرد که مسلما به وصیت سوم عمل نشد. اول هفتصد درهم بدهکارم آنچه دارم بفروشید و وام را بپردازید. دوم جسدم را در گوشه‌ای به خاک سپارید و سوم به حسین بن علی خبر دهید که به کوفه نیاید. پس از گفتگوهای تندی که رد و بدل شد، به دستور ابن زیاد، او را بالای قصر برده، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند. (۵) سر مسلم را همراه سر هانی نزد یزید فرستادند. شهادت مسلم بن عقیل، روز هشتم ذیحجه سال ۶۰ بود.

منابع:
۱-فرسان الهیجاء، ص۶۳
۲- المعارف، ص۲۰۴
۳- الامامة و السیاسة ج۲، ص۲۳۰
۴-الفتوح، ج ۵، ص۵۱-۵۳
۵-مقتل الحسین، مقرم، ص ۳۳۷.

  • حسن